من و شهدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

سردار من

14 دی 1398 توسط زهرا رئيسي

صبح جمعه خواب عجیبی دیدم یه ساختمون بلند که بهش حمله کرده بودن حضرت آقا اونجا حضور داشتن من دیدمشون پاشون زخمی شده بود من بردمشون بالا گفتم اینجا امنه از خواب پریدم گفتم خدایا این چه خوابی بود…

وقتی گوشی برداشتم فضای مجازی رو چک کردم شوکه شدم مگه میشه سردار دیگه نباشه…

و امان از اشکهای بی امان …

سردارم…بودنت قوت دلمان بود و رفتنت شده حالا قوت پاهایمان …

اما میدانیم رفتنت ،رفتن تمام ان چیزی هایی نیست که منتظرش بودیم …

اینجا یعنی همه ی جبهه ی مقاومت میشود سردار سلیمانی که نکند، خدا نکند آب در دل رهبرمان تکان بخورد…

سردار جان خیالت راحت بخواب…اینجا ما هوشیارتر از قبلیم و میدانیم وعده های رهبرمان به دست سربازان تربیت  شده ات محقق میشود ان شاءالله…

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

من و شهدا

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس